سلبریتی دوره قاجار را بهتر بشناسید… - سازمان فرهنگی اجتماعی ورزشی شهرداری یزد
شاید شما هم از پهلوان بزرگ یزدی که یازدهمین دوره المپیاد ورزش محلات به نام او برگزار میشود، اطلاعات چندانی نداشته باشید؛ در ادامه گریزی به زندگی این پهلوان نامی دیارمان خواهیم زد.
بسیاری دوره قاجار را با ناصرالدینشاه پرماجرا میشناسند… شاهی با خصوصیات اخلاقی عجیب و غریب که برای توصیفاش کتابها نوشته اند… آن گونه که روایت شده در پیشانی علاقهمندیهای ناصرشاه، کُشتی قرار داشته است؛ شاه گاه و بیگاه درباریان و سفیران را به بهانههای مختلف به خط میکرده تا کشتی پهلوانان ایران زمین را در حاشیه آن مراسمها برگزار کند.
میگویند از جمله دغدغههای شاه قجری شکستهای قهرمانان ایرانی در رقابت با رقبای فرنگی بوده است برای همین درباریان همواره به دنبال معرفی پهلوانی به شاه بودهاند تا کیسه زری از پادشاه دست و دلباز پاداش بگیرند؛ روزی ناصرالدین شاه که آوازه پهلوانیهای مردی درشت هیکل یزدی را از دهان بسیاری از رعایا تا درباریان میشنود فردی به نام حاج حسن بداقت را رهسپار یزد میکند تا آن پهلوان یزدی را به نزد شاه بیاورد.
در کتاب تاریخ ورزش یزد اثر جاودان شادروان علی مدیری چنین پهلوان بزرگ یزدی را معرفی میکند:”او ابراهیم، پسر حلاجی بود که در ۱۲ سالگی اطبای یزدی برای دردپاهای کشندهاش ورزش را به صورت مادام العمر تجویز کردهاند…ابراهیم که به زورخانه و کشتی علاقه نشان میداد پس از گذر از سنین نونهالی هیبت خارقالعادهای پیدا میکند چنان که بلندی قامتاش به ۲/۲۵ متر و وزناش به ۱۸۰ کیلوگرم میرسد!”
حسن بداقت فرستاده ناصرالدین شاه در مسیر مشایعت پهلوان بزرگ یزدی به دربار صحنههای اعجاب انگیزی را میبیند که تا پیش از آن به چشم ندیده است…در آن زمان که اطلاع رسانی و هواداری دو واژه ناملموس بودهاند مردم از کاشان و قم گرفته تا شهرری از سر و کول هم بالا میرفتند تا پهلوان یزدی را که به عنوان رستم ثانی شهرت داشته از نزدیک ببینند!
سرانجام پهلوان ابراهیم در شب عید نوروز سال ۱۲۶۶ هجری قمری به تهران میرسد و بدون فوت وقت در دیداری روبهروی دیدهگان شاه و درباریان چنان پهلوان مراغهای را به خاک میزند که گویی خستگی سفر چند روزه به تن نداشته است… در دیدار بعد کشتیگیر بزرگ وقت ایران شعبان سیاه هم در مصاف با پهلوان یزدی حرفی برای گفتن نداشت تا شاه بازوبند پهلوانی را بر بازوی سترگ ابراهیم حلاج میبندد و در حضور همهگان پهلوان بزرگ را از خاصان دربار سلطنتی برمیگزیند.
پهلوان قزوینی، پهلوان صفر کرمانشاهی، پهلوان نعلبند، پهلوان سیستانی و … به امید رسیدن به بازوبند پهلوانی رنج سفر را به جان میخریدند و با سفر دور و دراز به تهران به رقابت با پهلوان شهیر یزدی میپرداختند و از قضا با باختهای پیدرپی آن هم با انواع فنها از جمله فن “کنده یزدی بند” ناامیدانه مسیر خانه را حتی با سری شکسته ( اشاره به باخت پهلوان سیستانی که قبل از شروع رقابت کریها برای یزدی بزرگ میخواند اما پهلوان ابراهیم دو مرتبه با قدرت تمام او را شکست داد ) پیش میگرفتند.
تواضع و فروتنی پهلوان بزرگ یزدی در کنار کشتیهای بینظیرش او را به محبوبترین چهرههای دوران قاجار بدل میکند؛ برای اثبات ادعا روایتگران متعددی نقل میکنند در یکی از دیدارهای پهلوان بزرگ یزدی که خیل عظیمی از مردم در حضور شاه به تماشای کشتی نشسته بودند ناگهان پهلوان ابراهیم دست از مبارزه میکشد و رو به پادشاه میگوید من این مرد محترم را که از سادات است خاک نمیکنم!
ناصرشاه که از میزان احترام پهلوان یزدی نزد مردم آگاه بود او را در سفرهای مختلف همراه میکرد تا به این شکل نظر مردمی که به سیاستهای او انتقاد داشتند را به نفع خود تغییر دهد؛ اما سفر شاه به روسیه نقطه عطف علاقهمندی ناصرالدین شاه به ابراهیم حلاج بود چراکه در این سفر کشتیگیران روس در خاک پهلوان یزدی افتادند و ناصرشاه پس از باختهای متعدد به تزارها در سیاست و ورزش بالاخره توسط فخر یزد و یزدی در برابر روسها احساس پیروزی کرد.
دست آخر رستم ثانی پهلوان بزرگ یزدی در ۷۴ سالگی و در شرایطی که چند سالی به علت درد کهنهای که از کودکی به همراه داشت و از ناحیه هردوپا فلج شده بود چشم از دنیا فرو بست و در میان احترام مردم و درباریان در حرم مطهر حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد.